شیرینیپزی یک هنر است با تمام کرشمههای یک هنر اصیل. باید در دهان گذاشت و آرامآرام زیر دندان بردش تا جادوی طعم و مزهاش فاش شود. دلکندن از آن شدنی نیست، صرفنظر از آن از عهده هر کسی برنمیآید، با اینکه کارشناسان تغذیه مضرات آن را قطار میکنند اما گوش شنوای زیادی وجود ندارد، تنها به این علت که شیرینی را با هیچچیز در دنیا نمیتوان عوض کرد.
مردم خاورمیانه عاشق شیرینیهای پرشهد هستند. آنها شیرینیهای پرملات خود را که با انبوهی از مغزها پوشانده شده پس از اتمام غذا یا همراه با آن میخورند، اروپاییها به خوردن شیرینی همراه با صبحانه میل دارند و کیکهای پوشیده از شکلات و میوههای فصل را میپسندند، مردم جنوب شرقی آسیا نیز مشتری شیرینیهای برنجی و بخارپز هستند و ما ایرانیها به شیوه هر چه پیش آید خوشآید، در هر کجا و به هر بهانه پای شیرینی را به جمعمان باز میکنیم تا به یمن طعم شیرین شیرینی، دقایقمان هم شیرین شود.
اما چه کسی در سرزمین ما برای اولین بار کشف کرد با مخلوط کردن چند ماده خوراکی در دسترس میشود محصولی چنین پرطرفدار و متفاوت خلق کرد، از رازهای تاریخ است و بر ما پوشیده. ولی همین که کتاب تاریخ را ورق میزنیم و در آن دنبال سرنخهای تاریخی میگردیم به چند نام آشنا برمیخوریم که مثل بسیاری از امور معاصر در صنعت شیرینیپزی هم نقشی داشته است.
ناصرالدین شاه در تاریخ ما نامش نه به صورت مستقیم، بلکه به واسطه تلاشش برای تولید قند ایرانی با شیرینی و شیرینیپزی عجین شده است و اگر او و بعد هم رضاشاه نبودند، کارخانه قندی در ایران پا نمیگرفت که بعدها سبب رونق قنادی و شیرینیپزی شود.آنچه نیاکانمان در تاریخ نگاشتهاند، حکایت از آن دارد در عهد ناصری که قناد به کسی گفته میشد که قند و نقل و نبات میفروخت در ایران قند خوب تولید نمیشد به طوری که قندهای تولید داخل بدون طعم بود و به جایش قندهای روسی و بلژیکی، هم خوشمزه و خوش طعم بود و هم باب دندان ایرانیهای چایخور.پس قنادها که کار اصلیشان فروش قند بود از عرضه قند ایرانی نهتنها سود نمیکردند بلکه این کار به ضررشان نیز تمام میشد و به همین علت به فروش قندهای خارجی رغبت نشان میدادند؛ یعنی مسالهای که به مذاق ناصرالدین شاه خوش نمیآمد. منبع: ايسنا